سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، زنده ای میان مردگان است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :7
بازدید دیروز :0
کل بازدید :17670
تعداد کل یاداشته ها : 15
103/2/30
10:45 ع
چندتا داستانک از خودم - نمایشنامه و فیلمنامه

زیبایی

خودش را خوب در آینه دید ؛قشنگ نبود و با آن صورت پر از چین و چروک بد جوری توی ذوق می زد.عصبانی شد.خواست با مشت بزند و آینه را بشکند ،یاد همسایه هایش افتاد که هر وقت او با غرغرهایش آنها را آزار می داد ،بی توجه نگاهش می کردند و می گفتند :«مهم نیست قشنگ نیستی، قشنگ اینه که مهم نیستی!»

امکانات

خوب به بطری نوشابه نگاه کرد ؛یک مارک براق خارجی داشت و ظاهرش هم حسابی برق می زد . بازش کرد ،بوی خوش و به دنبالش گاز آن زد بیرون . چند قطره از آن را نوشید ،  لذت برد و سر کیف آمد وخودش را به دیوانگی زد و گفت :« آب داره ،گاز داره ،قوطیش هم برق داره ،کاش خارجیا یه خط تلفن هم براش می کشیدن!»

خانه

مرد جوان توی پارک نشسته بود . غصه می خورد ،آخر جوابش کرده بودند که چون خانه ی مستقل نداری  به تو دختر نمی دهیم . شاید هم حق داشتند؛ چون این روزها داشتن یک خانه ی مستقل از شرایط ازدواج است. ناراحت سرچرخاند ؛ روی یک برگ حلزونی داشت به آرامی راه می رفت. با حسرت به حلزون وصدف رویش نگاهی انداخت و زیر لب گفت : «کاش منم حلزون بودم ،اونوقت مادرزادی یه خونه داشتم .»


93/7/17::: 11:38 ع
نظر()